از لحظه ی پایان فیلم ایستاده در غبار تا حالا، آرزو دارم محمدحسین مهدویان رو با دستام خفش کنم و جنازه اش رو توی دریاچه ی ارومیه دفن کنم
فقط امیدوارم هوس نکنه سراغ زندگی شهید دیگه ای بره ...
اگر میدونستید آرامش در سن پنج سالگی زیر آسمون خیلی آبیِ بدون دود، جیک جیک پرنده ها و نسیم ملایم در هوای گرم و نوستالوژی تابش پرتوی خورشید مهربون از لابلای برگ های سبز و گیلاس های قرمز در تابستون یعنی چی، اون وقت آرزو داشتید مثل من قبرتون زیر درخت گیلاس باشه!
پی نوشت: عاشق درخت گیلاسم چون زیر سایه ی اون همیشه آرامش داشتم.