غرب انسان را به ماه نفرستاد ولی حق تعالی در شرق ماه را به انسان هدیه داد؛
همان ماه که از آسمان بندر آفرینش، سوار بر عرشه ی کشتی نوح، با قدرتی سلیمانی، تبری ابراهیمی، خضوعی اسماعیلی، صبری ایوبی، انتظاری یعقوبی، عزتی یوسفی، قلبی آکنده از محبت، لبهایی به سرخی خون شهیدان، فطرتی نورانی به درخشندگی لبخند خدا و آغوشی گرم و پدرانه که سرمای استخوان سوز بیابان های ظلم و جهالت کاروان یوسف گم کرده در فرعونستان را به رنگینزار بهاری عشق و معرفت الهی مبدل کرد و آفتابگردان های زرد سر به هوای سرگَردان، مطیع سیزده مهتابگردان سرخ سر به زیرِ شبنم پوش شدند.

همان ماه که نور خدا را در تاریکی جزایر اقیانوس بی کران دنیا منعکس کرد و جزر و مد دریای بشریت را به کف گرفت تا یونس ها را در اعماق دریای طوفانی و مطلاطم روزگار، مسافر ماهی ها کند و ناخدایان را از گردباد ظلمت به ساحل حکمت رساند؛ بلال حبشی و سلمان فارسی را به همه ی زبان ها ترجمه کرد تا عرب و عجم را از نخیل اسلام بالا ببرد، جایی بالاتر از ابر و پایین تر از عرش!

همان جا که فاصله اش تا عرش، از اندازه ی دو رنگِ رنگین کمان کمتر است و تا ابد ماه و ستارگان گِرد یکدیگر، مُجَلَس بر کرسی عشق، رو به منبر خورشید تسبیح میگویند و موسیقی حیات گوش می دهند و پرتوهای گرم و نرم و مخملین محبت او را عاشقانه به آغوش خود می کشند و معنای رضوان و جلوه ی جلال و جاودانگی را به قافله ی غافلان غرق شده ی کشتی های زر و زور و تزویرِ ساکن در دشت شعله ها و دیار زبانه ها، فاخرانه نمایش می دهند.


28 صفر 1437 ساعت 04:20 بامداد.